به یک معجزه نیازمندیم

ساخت وبلاگ

بعد از یه سیل خدمتتون میرسم :)

البته برای من که این بارون قشنگ بود شاید چون خسارتی به خونه و مغازه وارد نشد و اگه عین خیلی جاها خونه مون تا کمر میرفت تو آب دیگه اینو نمیگفتم 

ولی خب رعد و برقاش خیلی وحشتناک بود 

نصف شب با صداش از خواب پریدم دیدم همسر گوشامو نگه داشته که نشنوم و نترسم ولی خیلی صداش بلند تر ازین حرفا بود 

با هربار احساس میکردیم خونه میلرزه 

همسر که دید بیدار شدم گفت بیا بریم پایین بخوابیم 

اخه تخت ما چسبیده به دیوار و بالای دیوار شیشه اس 

میترسید شیشه بشکنه و بریزه رومون 

منم تنبلی کردم نصف شب تشک بردارم از کمد گفتم نمیشکنه بابا بخوابیم :دی

دیروز رفتیم بیرون دور بزنیم دیدیم سیل همه خاکو شسته آورده توی خیابون و بعدشم که آفتاب شده بود خشک شد و حسابی گرد و خاک توی هوا بود 

دیشب موقع خواب گلوم از گردو غبار میسوخت 

شما چجوری توی هوا آلوده زندگی میکنید خیلی سخته:/

کارای مغازه کم کم داره شروع میشه و من دوباره برای هر دونه دفتر و مداد و خودکار و پاک کن ضعف میکنم 

سالای قبل یکم رنگی جات برمیداشتم برای دانشگاه اما امسال اگه قبول نشم و هیچی برندارم افسردگی میگیرم 

خدایا برای لوازم تحریرم که شده نظری بنما :(

گفته بودم که نتیجه ندونم کاری و خودخواهی داداش بزرگم دامن داداش سیبیلوم رو میگیره و واقعا همینطور داره میشه 

تو فکره عروسیش که ماه بعده رو عقب بندازه 

خدا میدونه چقدر ناراحته و داداش بزرگم عین  خیالش نیست 

دلم میخاد زنگ بزنم به زنداداشم و بگم خوشحال باش پولاش رو داد روی قرض شما دیگه با این یه ذره پولی که براش موند خونه نتونست پیدا کنه و عروسیش عقب میوفته عقده ای خانوم 

جغد...
ما را در سایت جغد دنبال می کنید

برچسب : معجزه,نیازمندیم, نویسنده : 0sedayesokoot0013 بازدید : 83 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 1:46