آنچه گذشت

ساخت وبلاگ

کلاسای طب سنتی که توی پست قبل ازش نوشته بودم برگزار شد و یه دوره اش تموم شد 

ظاهرا ادامه داره و هرماه در مورد یه مبحث صحبت میشه و این ماه در مورد تغذیه بود 

منم که حسابی ذوق و شوق داشتم براش فکر میکردم چیزای خوبی یاد میگیرم حسابی تو ذوقم خورد و هر جلسه به جای یادگیری حرص میخوردم بابت حرفای اون آقایی که بهش میگفتن استاد:/

نمیدونم با چه جراتی میاد و حرف میزنه و اینهمه آدم رو گمراه میکنه 

بیشتر حرفاش خنده دار بود هیچ پایه و اساسی نداشت 

مثلا یه خانومی ازش پرسید برای عفونت رحم چی خوبه؟ گفت سرکه :/

مثلا میگفت تن ماهی از چرخ کردن ماهی کیلیکا بدست میاد و خودتون میتونید درست کنید 

خب اینو یه بچه هم میدونه که تن ماهی گوشته ماهیه تنه 

بیشتر از بقیه که حرفاش رو چشمشون میذاشتن و ابتدایی ترین سوال هارو ازش میپرسیدن عصبانی میشدم 

فکر میکردن این حتما معجزه ای چیزی هم میکنه 

شک ندارم تو دلش به حماقتشون میخندید

خداروشکر که این دوره اش تموم شد منم فهمیدم آدم این چیزا نیستم به دکترا بیشتر اعتماد دارم تا این دکتر علفیا 


دوباره سردرد هام شروع شده بود و حسابی اذیتم کرد یه شب که واقعا خسته شده بودم کلی گریه کردم و از خدا شکایت کردم 

از فردا ظهرش سرم آروم شد و فعلا گوش شیطون کر سراغم نیومده 

احتمالا خدا دلش سوخت برام:)


چند وقت قبل زنداداشم زنگ زد بهم و معذرت خواهی و اینا و حاشا کردن تموم حرفاش

نمیدونم چطور تونست راحت دروغ بگه 

هرچند من هنوزم بهش امید ندارم و میدونم اون حرفاش از ته دل نبود و واقعا شرمنده نیست...


زندگی در جریانه با همه ی اتفاقای خوب و بدش 

باورم نمیشه که داره دوسال زیر یه سقف بودن تموم میشه

تنش های ماهم یه بار اوج میگیره یه بار کم میشه و الان در وضعیت سفیدیم خداروشکر 

فقط میدونم که جفتمون داریم برای زندگی خوب تلاش میکنیم .

صاحبخونه امون هم که دید سود بانکا کم شده فرمودن باید اجاره بدید 

احتمالا بعد از عید نقل مکان کنیم به خونه بابای وحید 

مستاجر باید بلند شه که بتونیم بریم 

میدونم همه سختیاشو اما واقعا چاره ای جز این نیست

جغد...
ما را در سایت جغد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0sedayesokoot0013 بازدید : 79 تاريخ : شنبه 30 دی 1396 ساعت: 17:15